سید محمد عطائی | شهرآرانیوز؛ در نوجوانی متوجه استعدادی که در نقاشی دارد میشود و از همان سن کم شروع به یادگیری هنر میکند و سراغ رنگ و قلم را میگیرد و بعدها خودآموز، آثار فراواقعگرایانه شگفتی خلق میکند.
طبیعیبودن آثار او به حدی است که بیننده دوست دارد دستی به سر و روی ببر و پلنگ و یالهای شیر بکشد و یا بالهای عقاب سیاه تیز پرواز در آسمان را لمس کند.
شیوه کارش هم این است که از تصاویر عکاسان بنام استفاده میکند و سپس با تلفیق رنگ روغن و سیاه قلم بستر را کاملا تیره، سپس جزئیات تصویر را مرحله به مرحله روی بوم اجرا میکند.
مریم نایب رزمگاهی هنرمند ۳۲ ساله در این سالها آثار فاخری در زمینه طبیعت و حیات وحش به تصویر کشیده که بازخورد جهانی فوقالعادهای داشته است. تصویر نقاشی او با نام «ببر در آب» در محافل هنری جهان و همچنین بین حامیان حیات وحش سراسر دنیا دست به دست چرخیده و تحسین اهل فن را به دنبال داشته است.
او در چند سال اخیر نقاشیهای زیادی از حیات وحش جهان و بهویژه کشورمان ایران کشیده است. هدف این هنرمند محله کارمندان اول که دغدغه حفاظت از محیط زیست دارد این است که با پنجههای هنرمند و تفکر خلاق و سبک هایپر رئالش زیبایی مخلوقات خداوند را روی بوم نقاشی نشان دهد نه با تاکسیدرمی آنها.
مریم نایب رزمگاهی متولد ۲۲ شهریور سال ۱۳۶۸ است. مادرش خانهدار و پدرش هم شغل آزاد دارد. مادر و خالههایش خیاطهای ماهری هستند و شاید بتوان رد پای ذوق هنری مریم را در استعداد و ذوق خانواده مادریاش جست. از بین فرزندان خانواده فقط مریم جذب هنر شده و این مسیر را برگزیده است.
او که استعدادش را از سن کم نشان داده است میگوید: «از دوران کودکی و بهطور جدیتر در دوران راهنمایی، نقاشی میکشیدم و پدر و مادرم استعداد و علاقهام را دیدند و این شد که در ۱۳ سالگی برای آموزش پیش استاد نقاشی رفتم. خانم حیاتی که اسم کوچکش خاطرم نمیآید، آن موقع آموزشگاه هنری در ابتدای بولوار هنرستان داشت. آنجا رفتم و طراحی را اصولی یاد گرفتم. ۲ سالی آنجا رفتم و از اوایل دوره دبیرستان، وارد آموزش تکنیک رنگ روغن شدم. ابتدا استادم آقای بهزادیان بود و سپس از فرزندش آقای محمد بهزادیان آموزش گرفتم. تا سال ۱۳۸۵ آموزش گرفتم و بعدش خودآموخته پیش رفتم.»
مریم نایب رزمگاهی لیسانس مدیریت بازرگانی دارد، اما بیشتر وقتش را صرف مطالعه هنر کرده است. او میگوید: «خیلی به هنر علاقه داشتم، اما ابتدای دوره دبیرستان به علت اینکه در درسهای ریاضی و فیزیک موفق بودم، اولویت ریاضی را انتخاب کردم و با نظر مشاور تحصیلی به رشته مدیریت راهنمایی شدم، اما هوش و حواسم پی هنر بود تا مدیریت و رشتههای غیرهنری.» مریم سال ۹۶ ازدواج میکند و سر از محله کارمندان اول در میآورد.
نقاشی معروف او با عنوان «ببر در آب» شهرت جهانی پیدا کرده است. مریم در این باره میگوید: «حدود سال ۱۳۹۵ یا ۹۶ بود که به دنبال منظرهای برای نقاشی بودم. مشغول گشتزنی در تصاویر اینترنت بودم و منظرهای پاییزی میخواستم، اما چشمم به عکسی از عکاس خارجی افتاد که ببری در حال شنا در آب بود. حالت چهره ببر خیلی خاص بود و در همان نگاه اول جذب آن شدم. ترکیب رنگ تصویر فوقالعاده بود، تصمیم نهایی را گرفتم و مشغول کشیدن این تصویر شدم. آن زمان به حدی از مهارت رسیده بودم که کاملا لمس قلم، ترکیب رنگ و رنگآمیزی را مسلط و در اجراکردن جزئیات هم حرفهای شده بودم. مشغول کشیدن نقاشی شدم و ۲ ماهی طول کشید. در صفحه مجازی خودم تصاویر نقاشیهایم را میگذاشتم تا بازخورد بگیرم و تصویر این نقاشی را هم گذاشتم.
اولین کار هایپررئال (فراواقعگرایانه) من همین نقاشی بود.» هنر باید دیده شود تا بازخورد بگیرد، نقد شود و زیبایی آن ستایش شود. مریم تصویر آثارش را در صفحههای هنری مجازی به اشتراک میگذارد و این تازه شروع ماجراست، او میگوید: «صفحههای هنری در اپلیکیشن اینستاگرام مثل دیلیآرت، وایلدلایف پلنت و... هست که میتوان تصویر آثار هنری را به اشتراک گذاشت. قبلا هم چندبار تصاویر آثارم را فرستاده بودم و با نام خودم منتشر شده بود. اینکار، اما فرق میکرد، در صفحه شخصی خودم تصویر نقاشی و مراحل آن را گذاشته بودم و بعد که برای مدیرهای این پیجهای معتبر هنری جهان فرستادم، بازخورد بسیار خوب بود. بدون دریافت هیچ مبلغی تصویر نقاشیام را منتشر کردند. مدتی گذشت و تقریبا تمام صفحههای هنری تصویر نقاشی «ببر در آب» را منتشر کردند. مدیر اولین صفحه، نقاش ایتالیایی به نام راب متزی بود.»
اوضاع به یکباره تغییر میکند و حتی صفحه دیلی آرت (هنر روز)، نشنال جئوگرافیک و... هم تصویر ببر در آب را به اشتراک میگذارند. مریم میگوید: «اسمم را به انگلیسی جستوجو میکردم و میدیدم که خیلی از سایتها، از جمله سایتهای روسی و عربی، تصویر نقاشی را گذاشتهاند. روسها به ببر علاقه زیادی دارند و شاید به همین علت بود که از کارم استقبال کردند. سایت هنری آمریکایی هم نقاشی را جزو صد اثر برتر هایپر رئال در تکنیک ویژهای معرفی کرده بود. کنار آثار مارک داگلاس، عمر اورتیس، ریشا پلومیر و... که این هنرمندان در سبک هایپررئال جزو برترینهای دنیا هستند. بعد این ماجرا نقاشی من فوقالعاده معروف شد و برای من نقطه عطف زندگی هنریام تعریف میشد.»
استقبال از نقاشی ببر در آب باعث شد تا مریم از آن پس تصمیم بگیرد به عنوان نقاش طبیعت ادامه دهد. او میگوید: «از آن زمان تصمیم گرفتم پراکنده کار نکنم. حیات وحش و حفاظت از آن همیشه دغدغهام بود و حالا از طریق نقاشی راهی پیدا کرده بودم که بیشتر به آن بپردازم.» ناگفته نماند که جدا از هنرمندان جهان، در داخل کشور هم دوستداران حیاتوحش از آثار مریم نایب رزمگاهی استقبال مناسبی میکنند.
تصویر ببر در آب را نشانم میدهد. بسیار طبیعی و زنده است. ببر در آبی زلال و سنگین مشغول شناست و نگاهی هم به لنز دوربین که در اینجا خارج قاب نقاشی است دارد. نگاه ببر حسی خاص در مخاطب ایجاد و همزمان قدرت مظلومیتی را القا میکند. او میگوید: «همیشه برای انتخاب سوژه خیلی وسواس دارم و وقت زیادی میگذارم. دنبال منظره دیگری بودم که چشمم به این عکس افتاد. نگاه خاص این ببر من را جذب کرد. علاوه بر این در بحث رنگشناسی، ۷ تضاد رنگی داریم که یکی از آنها تضاد رنگهای مکمل است. تمام هنرمندان آثار نقاشی شاخص دنیا از زمان رنسانس، حداقل از ۳ تضاد رنگ استفاده کردهاند و این اتفاق باعث شده که این آثار به نسبت بقیه شاخص باشند. در تصویر ببر در آب دقیقا بهطور طبیعی این تضاد رنگ وجود داشت و تضاد رنگهای مکمل در آن مشهود بود. همانند تضاد رنگهای مکمل سرخ و سبز در گل رز یا تضاد نارنجی و بنفش در غروب خورشید. بهطور کلی ذهن ما متناسب با طبیعت تضاد رنگهای مکمل را درک کرده است. در این تصویر ببر نارنجی در بستر آبی به عنوان رنگهای مکمل دیگر بسیار خوش نشسته بود و باعث جذب نگاه مخاطب شد. البته ناگفته نماند که انتخاب این تصویر علاوه بر این نگاه علمی، مقداری هم حسی بود و نگاه ببر به دل من نشست.»
مریم خانم با لبخند و تأکید میگوید عاشق جزئیات است. میگوید: «به اجرای جزئیات و ظریفکاری علاقه ویژهای دارم.» رومیزیها را نشانم میدهد که خودش با نهایت ظرافت دوخته است. از او میپرسم که علت مطرح شدن نقاشیهایش همین بوده؟ میگوید: «سبک نقاشی من به تصویر کشیدن ظرافتهاست. هایپر رئال که به آن فتورئال هم میگویند، سبکی جدید محسوب میشود و خاستگاه آن کشور آمریکاست. در این سبک هنرمند سعی میکند اثرش را در نهایت نزدیکی به اصالت طبیعیاش به تصویر بکشد. تنها تفاوت اثر هنری با نمونه طبیعی گرفته شده از عکس، هنر دست بودن آن است. روش کار هر هنرمندی هم متفاوت است. شیوه من مثلا اینطور است که بستر را کاملا تیره میکنم (گاهی هم نه همه قسمتهای پسزمینه) سپس جزئیات را مرحله به مرحله وارد میکنم.» درباره دیگر هنرمندان فراواقعگرایانه ایرانی میپرسم و شیوه ارائه آثارشان، مریم میگوید: «ما هنرمند هایپر رئال کم نداریم، اما آثارشان دیده نشده است یا به حد کفایت دیده نشدهاند. یکی از دلایل دیدهشدن و نشدن در تکنیکهای خاصی است که هنرمند به کار میگیرد.»
این اولین و آخرین نقاشی حیات وحش مریم خانم نبود. او میگوید: «بعد از نقاشی ببر در آب، سراغ نقاشی یوزپلنگ ایرانی (کوشکی) رفتم و یک نقاشی از آن کشیدم. پلنگ ایرانی (گاسپار)، ببر سیبری و پلنگ آفریقایی آثار بعدی بود که از عکسهای عکاسان مطرح و شناختهشده استفاده کردم. نقاشی دیگری هم از شیر ایرانی (کامران، هیرمان) کشیدم. بعد از موفقیت اثر ببر در آب، خبرنگاران و عکاسان حوزه حیات وحش هم از این اثر استقبال میکنند. بعد از این ماجرا، نقاشیهای بعدیام را با استفاده از تصاویر عکاسان مطرح حیات وحش داخل کشور کشیدم. با خیلی از عکاسان حیات وحش مکاتبه دارم و یکی از برجستگان آنها آقای سید بابک موسوی است.» چند نقاشی پرندگان بسیار زیبا نشانم میدهد که روی دیوار نصب شدهاند و میگوید: «این پرندهها را از روی عکسهای آقای موسوی کشیدهام. خیلی دوست دارم همراه گروه عکاسان باشم و مثلا همین پارک ملی تندوره، خیلی علاقهمند هستم که بروم و حیات وحش آن را از نزدیک درک کنم. از پازن، کَل و بز هم نقاشیهایی بکشم که در خراسان زیست میکنند.»
سمت راست پذیرایی خانهشان یکی از نقاشیهای تلفیقی ببر، آن هم به صورت ترکیب سیاه قلم و رنگ روغن میبینم. آن قدر از در و دیوار تصویر ببر و پلنگ آویزان است که بالأخره مجبور میشوم بپرسم که چرا ببر و پلنگ؟ مریم میگوید: «مدت طولانی نقاشیهایی از ببر و پلنگ کشیدهام، ولی در حال حاضر سراغ نقاشی پرندگان رفتهام.» برای گزارش شبکه خراسان و شبکه خبر که چندی پیش تهیه شده، همراه گروه به باغ وحش میروند و او وارد قفس ببرها میشود.
او واقعا حیات وحش را دوست دارد و میگوید: «متأسفانه شیر و ببر ایرانی را از دست دادیم و منقرض شدهاند. ببر مازندران هم همین طور. حتی تصویر واضحی از آنها نیست. من قصد داشتم گونههای حیات وحش کشورمان را که در معرض انقراض هستند، به تصویر بکشم. حیف است که از زندگی این موجودات حفاظت نکنیم و آنها را در طبیعت نبینیم. یک جفت شیر ایرانی در باغ وحش تهران وجود دارد و آنها را دیدهام. دلم میخواهد این موجودات را در طبیعت آزاد و رها ببینم، شیر ایرانی در ایران منقرض شده و آن یک جفت هم از شمال هندوستان به اینجا آورده شده است. مردم میتوانند به جای شکار و تاکسیدرمی حیوانات، از عکسها و نقاشی این موجودات باشکوه در منازلشان استفاده کنند تا آسیبی به حیات وحش نرسد. شکار حیوانات چه افتخاری دارد؟»
نایب رزمگاهی ۳ سالی است که تدریس نقاشی را خصوصی آغاز کرده است. در این باره میگوید: «در منزل خودم و منزل پدری در بولوار هاشمیه آموزش میدهم. البته بعد از شیوع کرونا دیگر در منزل پدری آموزش ندادم. تقاضا آنقدر زیاد شد که بالأخره تصمیم گرفتم آموزش را شروع کنم. بیشتر آنها از طریق فضای مجازی پیگیر بودند تا به آنها آموزش بدهم. خیلیها هم از شهر تهران بودند که عملا امکانش نیست.» مریم خانم گام به گام با هنرجویانش پیش میرود. از طراحی شروع میکند و همان روشی را آموزش میدهد که خودش طی کرده است. روشی که جهانی و آکادمیک بینالمللی است. او درباره اینکه هنرجویانی از محله خودش و محلههای کمبرخوردار منطقه ۵ و ۶ دارد میگوید: «از همین محلات هم هنرجو دارم و علاوه بر آن از بولوار مجیدیه و بولوار اقبال لاهوری هم هنرجو دارم که منزلم میآیند.»
او در ادامه به گرانی ابزار این هنر اشاره میکند که همه از عهده آن برنمیآیند. میگوید: «یک عدد مداد مخصوص ۹۰ تا ۱۰۰ هزار تومان شده است. پدر و مادر کمبضاعت و کارگر توان پرداخت این چنین هزینههایی را ندارند. من خیلی ملاحظه میکنم و با هنرجویان کنار میآیم، ولی باز هم وسایل گران است و خیلیها توانایی پرداخت آن را ندارند. هنرجویی داشتم از گلشهر که مهاجر بود. با ابزارهای محدود سعی کردم طراحی را به او آموزش بدهم و فوقالعاده بااستعداد بود. رنگ روغن تیوپی ۱۰۰ هزار تومان شده است. این قیمت ابزار کار، کار هنرجو و بهویژه آنهایی که پشتکار و استعداد دارند و دستشان خالی است را سخت میکند و گاه نمیتوانند پی علاقهاش را بگیرند.»
تابلو «ببر در آب» خریداران بینالمللی بسیار داشته است که مبالغ درخور توجهی برای آن پیشنهاد شده، ولی به علت تحریمها امکان نقل و انتقال مبلغ تابلو به داخل ایران وجود نداشته است. چند تا از نقاشیها را به خارج کشور فرستادم و با هزار مکافات مبلغ خریداری شده را دریافت کردم. نقاشی ببر در آب را هم به خانمی آمریکایی فروختم که بسیار پیگیر بود و تابلو را خیلی دوست داشت. دوست نداشتم بفروشمش و آنقدر پیگیر شد تا راضی شدم آن را از خودم جدا کنم. جدا از این خانم چند بسکتبالیست و بوکسور آمریکایی هم پیگیر خرید تابلو بودند. در نهایت به همان خانم فروختم.»
هنرمند طبیعتدوست جوان محله کارمندان اول اکنون بر سر ۲ راهی ماندن یا رفتن از کشور است.
او به آیندهاش، هنرش، آثار جدیدش فکر میکند و هنوز به نتیجه قطعی نرسیده است و بر سر ۲ راهی مانده است. مریم اگر از کشور بخواهد برود، کشور ایتالیا میزبان او خواهد بود تا هم آموزش بگیرد و هم در هنرش بالنده شود، اما همسرش صحبت از ماندن و تلاش برای خاک وطن دارد و تشویقش میکند با همه محدودیتها و بیتوجهیها در کشور به هنر تلاش کند و موانع را پشت سر بگذارد و از همین جا هنرش را به جهان نشان دهد.
در سالهای پس از آموزش، مریم تکنیکهای مختلف را تمرین میکند و سراغ سوژههای متنوعی هم میرود. تمرین، تمرین و تمرین. حتی سراغ کارهای تلفیقی مثل ترکیب سیاه قلم و رنگ روغن هم میرود. از دسته آثار تلفیقی او میتوان به نقاشی خانهای قدیمی و بانویی که مشغول دان دادن به کبوترهاست اشاره کرد. در آن نقاشی تنها گل و گیاهان رنگی هستند و بقیه نقاشی سیاه قلم که این ترکیب بسیار زیبا و آرامشبخش بود. تصاویر دیگری هم از ببر سفید یا همان ببر سیبری بود که تنها چشمهای ببر و بینی او آبی و قرمز بودند و بقیه سیاه قلم.
بعد از شهرت مریم به واسطه هنر نقاشیاش، (world art) ورد آرتهایی در سراسر جهان به هنرمند هممحلی ما پیشنهاد میدهند تا به آنجا برود و فضایی در اختیارش قرار دهند و نمایشگاهی برگزار کند، مریم در این باره میگوید: «ورد آرتهایی مثل دبی، بارسلونا، توکیو و... بارها درخواست کردند که به آنجا بروم و دیواری اجاره یا نمایشگاهی برگزار کنم. اگر میرفتم گواهینامه مخصوصی دریافت میکردم و در کنار برگزار نمایشگاه معمولا فروش آثار هم خوب است.»